عثمان بن احمد الهروی. صاحب لباب ذکر او آورده و رباعیهای ذیل را بدو نسبت کرده است: معشوقه که عمرش چو غمم باد دراز امروز تلطفی دگر کرد آغاز بر چشم من افکند دمی چشم و برفت یعنی که نکوئی کن و در آب انداز. دی گفتمش ای گشته دل از مهر توخون بر سیب تو چیست نقطۀ غالیه گون گفتا ز لطافتی که در سیب من است آن دانه بود که مینماید زدرون
عثمان بن احمد الهروی. صاحب لباب ذکر او آورده و رباعیهای ذیل را بدو نسبت کرده است: معشوقه که عمرش چو غمم باد دراز امروز تلطفی دگر کرد آغاز بر چشم من افکند دمی چشم و برفت یعنی که نکوئی کن و در آب انداز. دی گفتمش ای گشته دل از مهر توخون بر سیب تو چیست نقطۀ غالیه گون گفتا ز لطافتی که در سیب من است آن دانه بود که مینماید زدرون